ضبابيدیکشنری عربی به فارسیمانند مه , مه الود , تيره وتار , کرکي , ريش ريش , پرزدار , خوابدار , تيره , مه دار , مبهم
fleecesدیکشنری انگلیسی به فارسیفلکس، پشم گوسفند وجانوران دیگر، پارچه خوابدار، لخت کردن، پشم چیدن از، چاپیدن، گوش بریدن، سروکیسه کرد ن
buffsدیکشنری انگلیسی به فارسیدوستداران، چرم گاومیش، چرم زرد خوابدار، ضربت، گاو وحشی، جلا، ضرب، براق کردن، پرداخت کردن، پرداختن