خانسالارلغتنامه دهخداخانسالار. (اِ مرکب ) رئیس میز پادشاهی . ناظر سلطنتی . (ناظم الاطباء). رجوع به «خوانسالار» شود.
خانسامانلغتنامه دهخداخانسامان . (اِ مرکب ) صاحب سامان . || ناظر. ناظری که شغلش تهیه ٔ میز و سفره ٔ بزرگان باشد . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || صاحب ثروت . متمول : اثر بکشور عشق تو خ
طنبورلغتنامه دهخداطنبور. [ طَم ْ / طُم ْ ] (معرب ، اِ) یکی از آلات مهتز است از ذوات الاوتار. و صاحب نفایس الفنون گوید: طنبور همان است که اکنون به کمانچه مشهور است . قسمی ماندولین
خانسالارلغتنامه دهخداخانسالار. (اِ مرکب ) رئیس میز پادشاهی . ناظر سلطنتی . (ناظم الاطباء). رجوع به «خوانسالار» شود.
خانسامانلغتنامه دهخداخانسامان . (اِ مرکب ) صاحب سامان . || ناظر. ناظری که شغلش تهیه ٔ میز و سفره ٔ بزرگان باشد . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || صاحب ثروت . متمول : اثر بکشور عشق تو خ
خانسامانیلغتنامه دهخداخانسامانی . (اِ مرکب ) انبار خانه . اطاقی که دارای همه ٔ مصارف خانه باشد. (ناظم الاطباء).
خانساداتلغتنامه دهخداخانسادات . (اِخ ) دهی است از دهستان میان ولایت بخش حومه ٔ وارداک شهرستان مشهد. واقع در 24 هزارگزی شمال باختری مشهد و 2 هزارگزی شمال راه شوسه ٔ مشهد بقوچان . ناح