خنوسلغتنامه دهخداخنوس . [ خ ُ ](ع مص ) سپس ماندن از کسی . خنس . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از ترجمان علامه ٔ جرجانی ). || سپس کردن کس را. خنس . || گرفتن ن
خنوصلغتنامه دهخداخنوص . [ خ ِن ْ ن َ ] (ع اِ) خوک بچه . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (ازلسان العرب ). ج ، خنانیص . || ریزه از هر چیزی . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لس
خَنَّاسِفرهنگ واژگان قرآنآن چیز یا کسی که مرتب آشکار و پنهان می شود ( صيغه مبالغه از مصدر خنوس است که به معناي اختفاي بعد از ظهور است )
خُنَّسِفرهنگ واژگان قرآنآن چیز یا کسی که آشکار و پنهان می شود ( جمع خانس از مصدر خنوس است که به معناي اختفاي بعد از ظهور است )
بازپس شدنلغتنامه دهخدابازپس شدن . [ پ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) عقب نشستن . بدنبال رفتن . پس رفتن . عقب رفتن . سپس ماندن . خُنوس . (ترجمان القرآن ) (دهار) (منتهی الارب ). تأخر. (ترجمان
خنسلغتنامه دهخداخنس . [ خ َ ] (ع مص ) سپس ماندن . یقال : خنس عنه خنساً و خنوساً. || سپس کردن و گذشتن از آن . یقال : خنس زیداً. || گرفتن نر انگشت . یقال : خنس الابهام . || غایب
ملازگردلغتنامه دهخداملازگرد. [ م َ گ ِ ] (اِخ ) ثغری است [ به ارمینیه ] بر روی رومیان و مردمانی جنگی و جایی با نعمت . (حدود العالم ). ملاذجرد. ملازگرد. نام شهری در ارمنستان که بنای