معنی خمینه | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

جست‌وجوی دقیق

خمینه

لغت‌نامه دهخدا

خمینه . [ خ َ ن َ / ن ِ ] (اِ) باران تند و بی وقت و غیرموسوم . (ناظم الاطباء).

جست‌وجوی مشابه

خَمینه

manifold 2

واژه‌های مصوب فرهنگستان

یک فضای توپولوژیکی هاسدورف که موضعی اقلیدسی است

خمینه‌های هموارریخت

diffeomorphic manifolds

واژه‌های مصوب فرهنگستان

دو خمینه که در بین آنها هموارریختی وجود داشته باشد

خزینه

گویش مازنی

۱خزانه ی حمام ۲خزانه شالی

خمیره

گویش مازنی

۱ذات – سرشت ۲آردی که زیاد ساییده شده باشد ۲تن – کالبد

خزینه

گویش تهرانی

حوض حمام

جست‌وجوی مشابه غلط تایپی

oldfieldia

دیکشنری انگلیسی به فارسی

oldfieldia

oldish

دیکشنری انگلیسی به فارسی

قدیم، پیر مانند، نسبتا پیر

Oldfield

دیکشنری انگلیسی به فارسی

اولدفیلد

oldtimer

دیکشنری انگلیسی به فارسی

زمانسنج قدیمی

oldie

دیکشنری انگلیسی به فارسی

قدیمی

جست‌وجوی متن

خمینه‌های هموارریخت

diffeomorphic manifolds

واژه‌های مصوب فرهنگستان

دو خمینه که در بین آنها هموارریختی وجود داشته باشد

خمینۀ بسته

closed manifold

واژه‌های مصوب فرهنگستان

خمینه‏ای توپولوژیکی و بدون مرز که فشرده باشد

خمینۀ باز

open manifold

واژه‌های مصوب فرهنگستان

خمینه‏ای توپولوژیکی و بدون مرز که هیچ مؤلفۀ همبندِ فشرده‏ای نداشته باشد

خمینۀ تحلیلی

analytic manifold

واژه‌های مصوب فرهنگستان

خمینه‏ای که ساختار مشتق‏پذیری موضعی آن تحلیلی باشد

خمینۀ مختلط

complex manifold

واژه‌های مصوب فرهنگستان

خمینه‏ای تحلیلی بر روی میدان اعداد مختلط