خمیملغتنامه دهخداخمیم . [ خ َ ] (ع ص ) ممدوح . || گران روح . || شیر همین که دوشیده باشند. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
راوندیةلغتنامه دهخداراوندیة.[ وَ دی ْ ی َ ] (اِخ ) اسم دیگر شیعه ٔ آل عباس یا عباسیه است که امامت را بارث بعد از رسول اﷲ حق فرزندان عباس عم آن حضرت میدانستند و ایشان اصحاب عبداﷲ را
شیرلغتنامه دهخداشیر. (اِ) مایعی سپید و شیرین که از پستان همه ٔ حیوانات پستاندار ترشح می کند، و به تازی لبن گویند. (ناظم الاطباء) (از برهان ). به معنی شیر است که می خورند، و به