خمیر چوبwood pulpواژههای مصوب فرهنگستانالیاف چوبی تفکیکشده با ابزار مکانیکی یا مواد شیمیایی برای تولید فراوردههای سلولوزی
خمیرچسبpasteواژههای مصوب فرهنگستانآمیزة بسپاریِ چسبی که قوامی مانند مواد شبهجامد دارد و با آب خمیر میشود
سوئدلغتنامه دهخداسوئد. [ ءِ ] (اِخ ) سود. سوریج . کشوری است در شمال اروپا در شبه جزیره ٔ اسکاندیناوی میان نروژ و دریای بالتیک بمساحت 449165 کیلومتر مربع و دارای 7510000 تن جمعیت
کاجلغتنامه دهخداکاج . (اِ) صنوبر. سرو سیاه . ناژ. نوژ. ناج . ناجو.ارزه . نوج (نوح ). شوخ . درخت راتینج . درخت راتینه . شجرةالراتینج . نشک . وُهل . کاز. کاژ. تنوب . نام درختی با
خانهلغتنامه دهخداخانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) آن جایی که در آن آدمی سکنی می کند. (ناظم الاطباء). سرا. منزل . مستَقَرّ : برگزیدم بخانه تنهایی از همه کس درم ببستم چست . شهیدبلخی .کنو
چوب کاغذpulpwood, paper woodواژههای مصوب فرهنگستانقطعات چوبی بریدهشده که برای تولید خمیر چوب مناسب است
کبریتلغتنامه دهخداکبریت . [ ک ِ ] (ع اِ) چوب کوچک و باریکی که در نوک آن گوگرد باشد. (ناظم الاطباء). فارسیان خسی را گویند که به آب گوگرد تر کرده خشک سازند و به اندک گرمی آتش گیرد