خمیدگیدیکشنری فارسی به انگلیسیbend, bight, camber, crook, curve, decline, droop, droopiness, hunch, loop, ply, stoop
خمیدگیلغتنامه دهخداخمیدگی . [ خ َ دَ / دِ ] (حامص ) انحناء. اعوجاج . کجی . پیچیدگی . (ناظم الاطباء). دوتایی . خفتگی . چفتگی . دولایی . خوهلی . انحناء. انعطاف . خمی . بخمی . کوژی .
تافرهنگ فارسی عمید / قربانزادهخمیدگی چیزی، مانند کاغذ و پارچه؛ چین؛ لا. تا شدن: (مصدر لازم) [عامیانه] دولا شدن؛ خم شدن؛ خمیده شدن. تا کردن: (مصدر متعدی) ‹تا دادن› [عامیانه]۱. دولا کردن.۲. خم