خلیقفرهنگ مترادف و متضاد۱. خوشاخلاق، خوشبرخورد، خوشخو، خوشخلق، مودب، متین، مردمدار، ملایم، نرم ≠ بدخلق ۲. سزاوار، شایسته، لایق ۳. خوگیر، انسپذیر ۴. مردمدار، مهربان، نرمخو، نیکخلق، نیکخ
خلیقلغتنامه دهخداخلیق . [ خ َ ] (ع ص ) جدیر. حری . حجی . قابل . لایق . سزاوار. برازای . برازنده . زیبای . زیبنده . ازدر. درخور. (یادداشت بخط مؤلف ). || تمام خلقت . (منتهی الارب
خلیقلغتنامه دهخداخلیق . [ خ ُ ل َ ] (ع ص مصغر) مصغر خَلَق ، بمعنی کهنه . (ناظم الاطباء). منه : ملحفة خلیق .
خلیقاءلغتنامه دهخداخلیقاء. [خ ُ ل َ ] (ع اِ) باطن غار. || جای هموار وبرابر از پیشانی . || بن بینی نزدیک ابرو.(از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
خلیقةلغتنامه دهخداخلیقة. [ خ َ ق َ ] (ع اِ) طبیعت . خوی . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). || آفریدگان . (السامی ). آفریده . (زمخشری ). مردم . ج ، خلائق . || بها
خلیقةلغتنامه دهخداخلیقة. [ خ َ ق َ ] (ع اِ) طبیعت . خوی . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). || آفریدگان . (السامی ). آفریده . (زمخشری ). مردم . ج ، خلائق . || بها