خلوتگاهلغتنامه دهخداخلوتگاه . [ خ َل ْ وَ] (اِ مرکب ) محل انزوا. (ناظم الاطباء) : یک شبی مجنون بخلوتگاه نازبا خدای خویشتن می کرد راز. (منسوب به مولوی ).ز خلوتگاه ربانی وثاقی در سرا
خلوتگاهadyton/ adytumواژههای مصوب فرهنگستاناتاقی پنهان در انتهای درونخانۀ (cella) معابد دورة کلاسیک یا در زیرزمین که فقط روحانیان بلندپایه اجازۀ ورود به آن را داشتهاند
خلوتگهلغتنامه دهخداخلوتگه . [ خ َل ْ وَ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) محل خلوت . محل انزوا برای عبادت و ریاضت و تقرب به معبود. خلوتگاه : چو دانست کو هست خلوتگرای پیاده به خلوتگهش کرد رای .