خلفای فاطمیلغتنامه دهخداخلفای فاطمی . [ خ ُ ل َ ی ِ طِ ] (اِخ ) خلفای اسماعیلی مذهب که بر مصر حکم راندند و از دشمنان سرسخت بنی العباس بودند. شهر قاهره و جامعالازهر بدوران آنها ساخته شد و آنها ملجاء باطنیان و اسماعیلیان بودند. رجوع به غزالی نامه ص 163، <span class="h
خلفاءلغتنامه دهخداخلفاء. [ خ ُ ل َ ] (ع اِ) ج ِخلیفة. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). جانشین . قائم مقام : بزرگان امیران ، خلفاء... نیامده است که امیران خراسان مال صلاة بیعتی بازخواستند. (تاریخ بیهقی ). ذکر این کتاب بر اسماع آن خلفاء می گذشت . (کلیله و
خلفافرهنگ فارسی عمید= خلیفه⟨ خلفای راشدین (اربعه): چهار خلیفۀ بعد از پیامبر اسلام (ابوبکر، عُمَر، عثمان، و علی).
خلفاء راشدینلغتنامه دهخداخلفاء راشدین . [ خ ُ ل َ ءِ ش ِ ] (اِخ ) خلفای اربعه که عبارتند از: «ابوبکر» و «عمر» و «عثمان » و«علی » علیه السلام . آنها بعد از پیغمبر بترتیب بجای او نشستند و اداره ٔ امور مسلمانها را بعهده گرفتند.
خلفای فاطمیهلغتنامه دهخداخلفای فاطمیه . [ خ ُ ل َ ی ِ طِ می ی َ ] (اِخ ) خلفای فاطمی . خلفای علوی . رجوع به خلفای فاطمی و فاطمیه در این لغت نامه شود.
خلفای علویلغتنامه دهخداخلفای علوی . [ خ ُ ل َ ی ِ ع َ ل َ ] (اِخ ) خلفای فاطمی . رجوع به خلفای فاطمی در این لغت نامه شود.
العاضدلغتنامه دهخداالعاضد. [ اَ ض ِ ] (اِخ ) عبداﷲ مکنی به ابومحمد. از خلفای فاطمی . رجوع به عاضد لدین اﷲ شود.
منصورلغتنامه دهخدامنصور. [ م َ ] (اِخ ) ابوعلی عامر، دهمین از خلفای فاطمی (495-524 هَ . ق .). (یادداشت مرحوم دهخدا).