خلطاءلغتنامه دهخداخلطاء. [ خ ُ ل َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ خلیط. رجوع به خلیط در این لغت نامه شود. انبازان . || بهم آمیختگان . (یادداشت بخط مؤلف ):قال لقد ظلمک بسؤال نعجتک الی نعاجه و
خلیطلغتنامه دهخداخلیط. [ خ َ ] (ع ص ) آنکه با مردم آمیزش بسیار کند. واحد و جمع در آن یکسان است و گاه بر خلطاء و خلط جمع بسته میشود. (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان ا
خلیطلغتنامه دهخداخلیط. [ خ َ ] (ع ص ، اِ) شریک . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). انباز. || شریک در راه . رفیق راه . (یادداشت بخط مؤلف ). ج ،
وفاءلغتنامه دهخداوفاء. [ وَ ] (ع مص ) به سر بردن دوستی و پیمان را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پیمان نگاه داشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). به سر بردن عهد و پیما