خلرلغتنامه دهخداخلر. [ خ ُ / خ َ ل َ ] (اِ) نوعی از غله شبیه بکرسنه . (ناظم الاطباء). جلبان . (یادداشت بخط مؤلف ). نباتی است که میوه آن در غلافی است مانند غلاف باقلا و در طعم
خلرلغتنامه دهخداخلر. [ خ ُل ْ ل َ ] (اِخ ) مکانی نزدیک بدو منزلی شیراز و اطراف آن کوه و خانه ها در پهلوی کوه ساخته اند و بیشتر محصول آنجا کوه ها تاک انگور است و آب آن از باران
خلرفرهنگ انتشارات معین(خُ لَ) (اِ.) گیاهی است جزو دستة پیچی های دارای برگ های کوچک و گل های سفید یا آبی و یا زرد که دانة آن خوردنی است .
خلرخوریلغتنامه دهخداخلرخوری . [ خ ُل ْ ل َ خوَ / خ ُ ] (اِ مرکب ) ظرفی است که برای خوردن باقلا و خلر (مُلمُلی ) و سبزیجات بکار می آید. (یادداشت بخط مؤلف ).
خلردلغتنامه دهخداخلرد. [ خ ُ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نرم آب بخش دو دانگه ٔ شهرستان ساری . واقع در هفت هزارگزی شمال خاوری سعیدآباد. این دهکده کوهستانی و جنگلی با آب و هوای
هُلَّرگویش بختیاریخلّر، گیاهى با دانههاى مثلثشکل، کمى کوچکتر از نخود (خیسانده لپه آن را براى افزایش شیر به ماده گاو دهند).
خلرخوریلغتنامه دهخداخلرخوری . [ خ ُل ْ ل َ خوَ / خ ُ ] (اِ مرکب ) ظرفی است که برای خوردن باقلا و خلر (مُلمُلی ) و سبزیجات بکار می آید. (یادداشت بخط مؤلف ).
خلردلغتنامه دهخداخلرد. [ خ ُ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نرم آب بخش دو دانگه ٔ شهرستان ساری . واقع در هفت هزارگزی شمال خاوری سعیدآباد. این دهکده کوهستانی و جنگلی با آب و هوای