خلتلغتنامه دهخداخلت . [ خ ُل ْ ل َ ] (ع اِمص ) دوستی . مهربانی . مصادقت . رفاقت . (یادداشت بخط مؤلف ). خلة. دوستی صادق : بدین کارها خدا مرا خلعت خلت داد. (قصص الانبیاءص 58). ت
خلطفرهنگ مترادف و متضاد۱. آمیزش، اختلاط ۲. معاشرت، همدمی، همنشینی، یاری ۳. آمیز، آمیزه ۴. لنف ۵. خلق، خو
خَلَتِفرهنگ واژگان قرآنگذشت(در عبارت "وَقَدْ خَلَتِ ﭐلْقُرُونُ "در اصل ت ساکن بوده که چون در کنار ساکن يا تشديد کلمه بعد قرار گرفته به آن کسره داده اند)
خلت آبادلغتنامه دهخداخلت آباد. [ خ َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان فراهان بالا بخش فرمهین شهرستان اراک . دارای 318تن سکنه . آب آن از قنات و محصول آنجا غلات ، انگور، پنبه ، صیفی و شغل
خلت آبادلغتنامه دهخداخلت آباد. [ خ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حاجیلو بخش کبودرآهنگ شهرستان همدان . دارای 154 تن سکنه . آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات ، حبوبات ، صیفی و مختصر انگو
خَلَتِفرهنگ واژگان قرآنگذشت(در عبارت "وَقَدْ خَلَتِ ﭐلْقُرُونُ "در اصل ت ساکن بوده که چون در کنار ساکن يا تشديد کلمه بعد قرار گرفته به آن کسره داده اند)
خلت آبادلغتنامه دهخداخلت آباد. [ خ َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان فراهان بالا بخش فرمهین شهرستان اراک . دارای 318تن سکنه . آب آن از قنات و محصول آنجا غلات ، انگور، پنبه ، صیفی و شغل
خلت آبادلغتنامه دهخداخلت آباد. [ خ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حاجیلو بخش کبودرآهنگ شهرستان همدان . دارای 154 تن سکنه . آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات ، حبوبات ، صیفی و مختصر انگو
خُلَّةٌفرهنگ واژگان قرآندوستی بسیار نزدیک( اصل آن از خلت به معنی فقر وحاجت است وبه رابطه دوستی که چنان نزدیک باشد که انسان تنها حوائجش را به او بگوید نیز اطلاق می گردد )