خاصه و خرجی کردنلغتنامه دهخداخاصه و خرجی کردن . [ خاص ْ ص َ /ص ِ وُ خ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خرج لازم از خرج غیر لازم جدا نمودن . مخارج ضروری و غیر ضروری را جدا کردن .
خلاصه کردندیکشنری فارسی به انگلیسیabbreviate, abridge, abstract, brief, capsulize, curtail, digest, outline, recapitulate, sketch, summarise, summarize, telescope
ملخصدیکشنری عربی به فارسیربودن , بردن , کش رفتن , خلا صه کردن , جداکردن , تجزيه کردن , جوهرگرفتن از , عاري ازکيفيات واقعي(در مورد هنرهاي ظريف)نمودن , خلا صه , مجمل , خلا صه ء کتاب , مجر
اسملغتنامه دهخدااسم . [ اِ / اُ ] (ع اِ) اسم نزد بصریان معتل اللام مشتق از سمو بمعنی علو [ است ] بدلیل امثله ٔ اشتقاق او چون سمی یسمی تسمیة. و سمی در تصغیر و اسماء در جمع تکسیر