خشسبرملغتنامه دهخداخشسبرم . [ خ ُ ش َ ب َ رَ ] (ع اِ) از ریاحین دشتی است . (منتهی الارب ). رجوع به مدخل بعدی شود.
خشسابلغتنامه دهخداخشساب . [ خ ُ ] (اِ) نام درختی است : از خواص اصفهان درخت خشساب است که آنرا وزک می گویند. شاخهای آن مقدار یک جریب زمین و بیشتر فرومی گیرد مستدیر پرورق بسیار شاخ
خشسبرملغتنامه دهخداخشسبرم . [ خ َ ش َ ب َ رَ ] (معرب ، اِ مرکب ) مأخوذ از خوش اسپرم فارسی و آن نوعی از ریاحین دشتی است . (از ناظم الاطباء).
خشسبرملغتنامه دهخداخشسبرم . [ خ ُ ش َ ب َ رَ ] (ع اِ) از ریاحین دشتی است . (منتهی الارب ). رجوع به مدخل بعدی شود.
خشسابلغتنامه دهخداخشساب . [ خ ُ ] (اِ) نام درختی است : از خواص اصفهان درخت خشساب است که آنرا وزک می گویند. شاخهای آن مقدار یک جریب زمین و بیشتر فرومی گیرد مستدیر پرورق بسیار شاخ
خشسبرملغتنامه دهخداخشسبرم . [ خ َ ش َ ب َ رَ ] (معرب ، اِ مرکب ) مأخوذ از خوش اسپرم فارسی و آن نوعی از ریاحین دشتی است . (از ناظم الاطباء).
خوشترکیبفرهنگ مترادف و متضاد۱. شکیل، خوشساخت، خوششکل، خوشاندام، زیبا ≠ بدترکیب ۲. موزون ≠ ناموزون ۳. متناسب، زیبا، خوشاندام، چشمنواز ≠ بدترکیب