خففدیکشنری عربی به فارسیسبک کردن , ارام کردن , کم کردن , رقيق کردن , تخفيف دادن , کاستن از , کوچک کردن , نازک کردن , کم تقصيرقلمدادکردن , کم ارزش قلمداد کردن , سبکبار کردن , راحت کردن
خفتفرهنگ انتشارات معین(خُ) (مص مر) 1 - خفتن . خفت و خیز: همخوابی با کسی ، جماع . 2 - آهستگی ، مدارا. 3 - اضطراب ، بی قراری .
خلففرهنگ نامها(تلفظ: xalaf) (عربی) صالح ، شایسته (فرزند) ، جانشین ؛ (به مجاز) پیروی کننده از پدر در اخلاق و کردار ؛ (در قدیم) فرزند .