خعلغتنامه دهخداخع. [ خ َع ع ] (ع مص ) آواز کردن یوز از حلق چون تا سه برافتد آن را از دویدن . (از منتهی الارب ) (ازتاج العروس ) (از لسان العرب ). یقال : خع الفهد خعا.
خالغتنامه دهخداخا. (نف مرخم ) خای . نعت فاعلی از خائیدن . خاینده ، آنکه چیزی را بخاید: شکرخا. انگشت خا. رجوع به خائیدن شود. || (اِ) گوی را گویند که آبهای کثیف چون آب مطبخ و زی
خعخعلغتنامه دهخداخعخع. [ خ ُ خ ُ ] (ع اِ) گیاهی است دارویی . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (ازاقرب الموارد) . || درختی است . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ).
خعخعلغتنامه دهخداخعخع. [ خ ُ خ ُ ] (ع اِ) گیاهی است دارویی . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (ازاقرب الموارد) . || درختی است . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ).
علی مهدیلغتنامه دهخداعلی مهدی . [ ع َ ی ِ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن منصور المهدی لدین اﷲ. فقیه و مجتهدو از ائمه ٔ زیدیان در یمن بود. وی در سال 705 هَ . ق . در «هجرة» از قرای ال