خط کنارهcoastlineواژههای مصوب فرهنگستانخطی که حداکثر پیشروی امواج توفانی بر روی ساحل/ کرانه را نشان میدهد
خط کناریsiding, branch line 2واژههای مصوب فرهنگستانخطی کمکی برای خط اصلی که امکان سبقت قطارها و تلاقی خطوط را فراهم میکند
خط کناری خصوصیprivate sidingواژههای مصوب فرهنگستانخطی کناری که فرد یا شرکتی آن را خریداری یا اجاره کرده است
کرنرفرهنگ انتشارات معین(کُ نِ) [ انگ . ] 1 - گوشه ، کنار. 2 - (اِ.) حالتی در بازی فوتبال که بر اثر پرتاب توپ به وسیلة تیم مدافع به پشت خط دروازة خودشان به وجود می آید و منجر به ضربة
مشقلغتنامه دهخدامشق . [ م َ ] (ع مص ) دراز و باریک اندام گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). باریک و دراز اندام گردیدن دخترک . (ناظم الاطباء) (از محیطالمحیط). || بشتاب نیزه زدن
ابوحنیفهلغتنامه دهخداابوحنیفه . [ اَ ح َ ف َ ] (اِخ ) نعمان بن ثابت بن زوطی بن ماه یا نعمان بن ثابت بن نعمان بن مرزبان یا طاوس بن هرمز، امام فقیه کوفی مولی تیم اﷲبن ثعلبه . ابن الند
شریجانلغتنامه دهخداشریجان . [ ش َ ] (ع اِ) به صیغه ٔ تثنیه ، دو فرقه و دو رنگ مختلف از هرچه باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). دو رنگ مختلف . (از اقرب الموارد). || دو