خط مرزی 1border line, boundary lineواژههای مصوب فرهنگستانخطی در مرز میان دو کشور مستقل متـ . مرز 1 border 1, boundary 2, frontier 1
خط مرکزیcentre line/ center lineواژههای مصوب فرهنگستانخطی که مرکز دو عکس قائم همپوشان را به هم متصل میکند
خط همپوش با تکۀ مرکزیgantlet track with frogsواژههای مصوب فرهنگستاننوعی خط همپوش که در خطوط سریعالسیر و در جاهایی که محدودیت فضا وجود دارد به کار میرود
کد دسترسیaccess codeواژههای مصوب فرهنگستان1. ارقامی که پیش از پیششمارههایاتصال به شبکۀ بینشهری یا بینالمللی گرفته میشود تا کاربر به شرکت ارائهدهندۀ خدمات مورد نظر متصل شود و بعد از این اعداد، شما
مبینلغتنامه دهخدامبین . [ م ُ ] (ع ص ) آشکاراکننده . (غیاث ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). پیدا کننده ٔ حق ها. (مهذب الاسماء). || آشکارا. (دهار). آشکار شده . (غیاث ) (آنندراج ).
ویرلغتنامه دهخداویر. (اِ) بیر. بر. از ویر؛ یعنی ازحفظ کردن و به خاطر نگاه داشتن . (برهان ). || حفظ. حافظه . (یادداشت مرحوم دهخدا) : بپرسید نامش ز فرخ هجیربگفتا که نامش ندارم به
جابرلغتنامه دهخداجابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن زید جعفی . وی در میان شیعیان مقامی بلند داشته و نیرنجات را نیکو دانستی . وفاتش در سال 118 هَ . ق . است . (تاریخ گزیده ص 246). او از بزر