خط مرزی 1border line, boundary lineواژههای مصوب فرهنگستانخطی در مرز میان دو کشور مستقل متـ . مرز 1 border 1, boundary 2, frontier 1
خط مرکزیcentre line/ center lineواژههای مصوب فرهنگستانخطی که مرکز دو عکس قائم همپوشان را به هم متصل میکند
خط همپوش با تکۀ مرکزیgantlet track with frogsواژههای مصوب فرهنگستاننوعی خط همپوش که در خطوط سریعالسیر و در جاهایی که محدودیت فضا وجود دارد به کار میرود
کتابادواژهنامه آزادروستایی روی خط مرزی استان های کرمان و فارس است که در صد و 150 کیلومتری شهرستان های سیرجان و نیریز قرار دارد. در حال حاضر (1395) در این روستا باغداری پسته رونق د
کد دسترسیaccess codeواژههای مصوب فرهنگستان1. ارقامی که پیش از پیششمارههایاتصال به شبکۀ بینشهری یا بینالمللی گرفته میشود تا کاربر به شرکت ارائهدهندۀ خدمات مورد نظر متصل شود و بعد از این اعداد، شما
خازنلغتنامه دهخداخازن . [ زِ ] (ع ص ، اِ) نگهبان . (آنندراج ). خزانچی و نگهبان خزانه از لطایف . (غیاث اللغة). خزینه دار. (مهذب الاسماء).ذخیره کننده و حفظکننده ٔ مال ذخیره .(فرهن
مقسوملغتنامه دهخدامقسوم . [ م َ ] (ع ص ) بخش کرده شده . (آنندراج ). بخش بخش شده و قسمت شده . (ناظم الاطباء). بخش شده . بخشیده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : لها سبعة ابواب لکل ب