خط انتقال بسامد رادیوییradio frequency transmission line, radio frequency lineواژههای مصوب فرهنگستانخط انتقال طراحیشده برای کار در بسامدهای رادیویی
خط انتقالtransmission lineواژههای مصوب فرهنگستانساختاری که مسیر پیوستهای را از یک نقطه به نقطۀ دیگر برای انتقال توان یا نشانکهای الکتریکی مهیا میکند
خط انتقال آکوستیکیacoustic lineواژههای مصوب فرهنگستانمسیر جابهجایی امواج آکوستیکی با بسامد معین در مجموعهای از ابزارهای بههمپیوسته
خط انتقال توانpower-transmission line, electric mainواژههای مصوب فرهنگستانخط انتقالی که توان الکتریکی زیادی را با ولتاژ بالا برای نقاط دور فراهم میکند
خط انتقال توان حلقویring power-transmission lineواژههای مصوب فرهنگستانخط انتقال توانی که چند نقطۀ بار یا توزیع را به شکل دایره به هم وصل میکند
خط انتقال ریزموجmicrowave transmission lineواژههای مصوب فرهنگستانمسیر مادی پیوستهای که میتواند انرژی الکترومغناطیسی را از مکانی به مکان دیگر ببرد
ماهوارهلغتنامه دهخداماهواره . [ ماه ْ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) ماهوار. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ماهیانه باشد که به نوکران دهند. (فرهنگ جهانگیری ). ماهیانه . مشاهره . سرماهی . مهواره
زهرهلغتنامه دهخدازهره . [ زُ رَ / رِ ] (اِخ ) ستاره ای است معروف که آن را ناهید خوانند.(برهان ). در عربی نام ناهید است . (انجمن آرا) (آنندراج ). سیاره ای است که مطربه ٔ فلک است
ایرانلغتنامه دهخداایران . (اِخ ) پهلوی ، «اِران » . به کشور ایران در عهد ساسانی «اران شتر» میگفتند. در عصر هخامنشی ایی ریا نام قوم ایرانی بود و این کلمه را نام قوم اُسِّت ِ قفقاز
گیرندهلغتنامه دهخداگیرنده . [ رَ دَ / دِ ] (نف ) نعت فاعلی از گرفتن .اخذکننده و دریافت کننده . (ناظم الاطباء). ستاننده .- خون گیرنده ؛ که خونریز را به کیفر کشاند. که انتقام مقتول
زمینلغتنامه دهخدازمین . [ زَ ] (اِخ ) سیاره ای که ما در آن منزل داریم واز آن نشو و نما می کنیم ... در مدت 24 ساعت یکدفعه بر دور خود می گردد و در مدت 365 روز و شش ساعت و چند دقیق