خط آبلغتنامه دهخداخط آب . [ خ َطْ طِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از نقش آب که ثبات و بقا ندارد. (آنندراج ) : هست با خط تو خط چینیان چون خط آب هست با اقلام تو شمشیر شیران خر
خوردگی خط آبwaterline attackواژههای مصوب فرهنگستاننوعی خوردگی که در آن مرز میان جدارۀ لوله یا ظرف فلزی و شارۀ درون آن همزمان تحت تأثیر پیل اختلافدَمشی (differential aeration cell) و خوردگی شیاری قرار میگیرد
خط بر آب کشیدنلغتنامه دهخداخط بر آب کشیدن . [ خ َ ب َک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) کار بیفایده کردن . || امر دشوار و صنعت عجیب نمودن . (غیاث اللغات ).
water lineدیکشنری انگلیسی به فارسیخط آب، خط بار گیری کشتی، اب خط، خط بر خورد اب با کشتی، خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
waterlineدیکشنری انگلیسی به فارسیخط لوله، خط بار گیری کشتی، اب خط، خط بر خورد اب با کشتی، خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
قلاب بدنه 2mooring dog,mooring stapleواژههای مصوب فرهنگستانمیلۀ آهنی محکم و ستبری که در نزدیکی خط آب به بدنۀ کشتی وصل شده است و میتوان طنابهای مهار را به آن بست
نقشۀ بدنهbody planواژههای مصوب فرهنگستاننقشهای که تمامی خطوط بدنۀ کشتی و ارتفاع و خط آب و مانند آنها را نشان میدهد