لغتنامه دهخدا
خطاط. [ خ َطْ طا ] (ع ص ) خوش نویس و کسی که خوش می نویسد. (ناظم الاطباء). آنکه خوش و خوب نویسد. استاد خط. (یادداشت بخط مؤلف ) : و بزمین عراق دوانزده قلم است هر یکی را قد و اندام و تراشی دیگر و هریکی را ببزرگی از خطاطان بازخوانند. (نوروزنامه ).هیچ