خطوط اصلی ایستگاهbody tracksواژههای مصوب فرهنگستانخطوط موازی در بخش مرکزی محوطۀ ایستگاه که خطوط دیگر در بین آنها واقع شدهاند
خطوطلغتنامه دهخداخطوط. [ خ ُ ] (ع اِ) ج ِ خط. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). || سند. نوشته گواهی : بفرمود تا بدیار شام و زمین حجاز... بگشتند
سکوی جزیرهایisland platformواژههای مصوب فرهنگستانسکوی مسافری جداشده از ساختمان ایستگاه یا سکوی اصلی که معمولاً در طرف مقابل خطوط اصلی ایستگاه یا بین خطوط مختلف ساخته میشود
قملغتنامه دهخداقم . [ ق ُ ] (اِخ ) از شهرهای مشهور ایران است که بیشتر با کاشان از آن نام برده میشود. طول آن 50 درجه و 53 دقیقه و عرض آن 34 درجه و 38 دقیقه است و از سطح دریا 93
خدمات تغذیهکنندهfeeder serviceواژههای مصوب فرهنگستانخدمات جمعآوری مسافران محلی و رساندن آنها به خطوط اصلی حملونقل
آشکارساز داغی سرمحورhot-box detectorواژههای مصوب فرهنگستانافزارهای الکتریکی برای اندازهگیری دمای نسبی جعبۀ سرمحور (bearing) خطنوردها که در کنار خطوط اصلی راهآهن در نقاط خاص نصب میشود