ختتلغتنامه دهخداختت . [ خ َ ت َ ] (ع مص )فتور بدن و سستی آن . (از منتهی الارب ) (معجم الوسیط) (اقرب الموارد). سستی و کوفتگی که انسان در بدن خود می یابد . (از متن اللغة).
داودلغتنامه دهخداداود. [ وو ] (اِخ ) پدر شیخ علی خططای حاکم اسفزار از جانب امیر تیمور گورکان . این مرد را پس از سرکشی پسرش و حصاری شدن ، چون حصار فتح شد در خانه ای سوختند. (روضا
قاشرهلغتنامه دهخداقاشره . [ رُ ] (اِخ ) از اقالیم لبله است و در نسخه ٔ دیگری از کتاب خطط اندلس به نام قاتیده ثبت شده بود. (معجم البلدان ج 7 ص 13).
محلیلغتنامه دهخدامحلی . [ م َ ح َل ْ لی ی ] (اِخ ) حسین بن محمد محلی شافعی (مقریزی در خطط نام او را حسن ضبط کرده است ) فقیه و ریاضی دان . او راست : کتابی در فقه بر مبنای مذهب شا
مقریزلغتنامه دهخدامقریز. [ م َ ] (اِخ ) محله ای است به بعلبک و ابوالعباس تقی الدین احمدبن علی صاحب خطط منسوب بدانجاست . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
زاویه ٔ جوشنیلغتنامه دهخدازاویه ٔ جوشنی . [ ی َ ی ِ ج َ ش َ ] (اِخ ) زاویه ای است در حلب ،آن را شیخ ابراهیم شهریار کازرونی بسال 747 ساخته است . (از خطط الشام ج 6 ص 149). رجوع به زاویه شو