خباقیلغتنامه دهخداخباقی . [ خ َ ] (اِخ ) ابوالحسن علی بن عبداﷲ الخباقی الصوفی . از زهاد زمان بود. اصل وی از خباق و بشام و عراق حدیث شنید و از ابوسعید اسماعیل بن عبدالقاهر جرجانی
خبقیلغتنامه دهخداخبقی . [ خ ِ ب ِق ْ قا ] (ع ص ، اِ) نوعی از دویدن است . || اسب تیزرو. این کلمه گاهی بصورت صفت برای شتر استعمال میشود ناقة خبقی و آن بمعنای شتر ماده ٔ گشاده گام
خباقیلغتنامه دهخداخباقی . [ خ َ ] (اِخ ) ابوالحسن علی بن عبداﷲ الخباقی الصوفی . از زهاد زمان بود. اصل وی از خباق و بشام و عراق حدیث شنید و از ابوسعید اسماعیل بن عبدالقاهر جرجانی
خبقیلغتنامه دهخداخبقی . [ خ ِ ب ِق ْ قا ] (ع ص ، اِ) نوعی از دویدن است . || اسب تیزرو. این کلمه گاهی بصورت صفت برای شتر استعمال میشود ناقة خبقی و آن بمعنای شتر ماده ٔ گشاده گام
خربقینلغتنامه دهخداخربقین . [ خ َ ب َ ق َ ] (ع اِ) این کلمه بصیغه ٔ تثنیه (در حالت نصبی یا جری ) خربق سپید و سیاه است . (از ناظم الاطباء).
خطبیلغتنامه دهخداخطبی . [ خ ُ طَ ] (ص نسبی ) منسوب به ابومحمد اسماعیل ... بنان خطبی . (از انساب سمعانی ).