خطانلغتنامه دهخداخطان . [ خ َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان بلورد بخش مرکز سیرجان . واقع در 63هزارگزی خاور سعیدآباد سر راه مالرو تنگوخانه سرخ . این ده کوهستانی و با آب و هوای
ختانلغتنامه دهخداختان . [ خ ِ ] (ع اِ) خَتْنَه .(از منتهی الارب ) عمل ختنه کننده . (از متن اللغة). || (اِ) موضع قطع از شرم مرد یا زن . (از منتهی الارب ) (متن اللغة). || دعوت برا
کمالفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ایدهآل، معصومیت، خطاناپذیری، بلوغ، پختگی، رشد، رسایی، استغنا، والایی، تمامی کامل و بینقص بودن، فرارسایی، برژی، تمامیت، برتری فرزانگی، صفات
سبعیلغتنامه دهخداسبعی . [ س ُ ] (اِخ ) حسن بن علی بن وهب بن ابی نصر مکنی به ابوعلی . در لباب الانساب آمده : از مردم دمشق و ثقه است . وی از محمدبن عبدالرحمن بن خطان روایت کند و ا
الهی همدانیلغتنامه دهخداالهی همدانی . [ اِ لا ی ِ هََ م َ ] (اِخ ) عمادالدین محمد حسینی . از سادات اسدآباد همدان معاصر شاه عباس اول بود. وی بهند رفت و به سال 1063 هَ . ق . در کشمیردرگذ
ذوبطنینلغتنامه دهخداذوبطنین . [ ب َ ن َ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) عضله ٔ ذوبطنین . دو سر آن ضخیم و لحمانی و وسط آن وتریست و بروی خود منعطف شده در قسمت فوقی و طرفی و قدامی عنق قرار گر