خضابلغتنامه دهخداخضاب . [ خ ِ ] (ع مص ) رنگ کردن . مصدر دیگریست برای خَضب . رجوع به خضب در این لغت نامه شود.
خضابلغتنامه دهخداخضاب . [ خ ِ ] (ع اِ) وسمه . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ). || حنا و گلگونه . (ناظم الاطباء) : اندر انواع خضابها. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). || رنگ حنا و
خضابفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. هریک از موادی که با آن موی سروصورت یا پوست بدن را رنگ میکردند، مانندِ حنا.۲. (صفت) [قدیمی] خضابکردهشده.۳. (اسم مصدر) [قدیمی] رنگ کردن.
خزابmuskeg, moss bogواژههای مصوب فرهنگستانخلاشی در جنگلهای سوزنیبرگ سردسیر شمالی با پوشش گیاهی خزهای
خضاب دانلغتنامه دهخداخضاب دان . [ خ ِ ] (اِ مرکب ) جای حنا وجای وسمه و گلگونه . مِخضَب . (یادداشت بخط مؤلف ).
خضاب دانلغتنامه دهخداخضاب دان . [ خ ِ ] (اِ مرکب ) جای حنا وجای وسمه و گلگونه . مِخضَب . (یادداشت بخط مؤلف ).
تخضیبلغتنامه دهخداتخضیب . [ ت َ ] (ع مص ) خضاب کردن . (تاج المصادر بیهقی ). رنگ کردن چیزی را. (منتهی الارب ). رنگ کردن چیزی را. و تشدید بخاطر مبالغت بود. (اقرب الموارد) (المنجد).