خوش زندگانیلغتنامه دهخداخوش زندگانی . [ خوَش ْ / خُش ْ زِ دَ / دِ ] (ص مرکب ) با زندگانی آسوده . مقابل بدزندگانی . (یادداشت مؤلف ). || خوش گذران . عیاش .
خش و فشلغتنامه دهخداخش و فش . [ خ ِش ْ ش ُ ف ِش ْش ] (اِ صوت مرکب ) حکایت صوت جامه های نو و گرانبها در زنان . (یادداشت بخط مؤلف ). || آواز بسیار در جامه های نو پرآهار. (یادداشت بخ
خشلغتنامه دهخداخش . [ خ ُ ] (اِ) مادرزن . (برهان قاطع). خَشامَن . رجوع به خشامن شود : تازیانه دوتا چو ... خسرموش اندرشکسته چون ... خش . منجیک .دست خوش زمانه برکنده و شخوده روی
خوشلغتنامه دهخداخوش . [ خوَش ْ / خُش ْ ] (اِخ )دهی است جزء دهستان سجاس رود بخش قیدار شهرستان زنجان ، واقع در شمال باختری قیدار با 360 تن سکنه . آب آن از سجاس رود است . (از فرهن