خشنیلغتنامه دهخداخشنی . [ خ ُ ش َ ] (اِخ ) محمدبن عبداﷲبن جعفر خشنی فقیه اندلسی بسال 539 هَ . ق . مردم مرسیه امارت آن ناحیت را به عهده ٔ او واگذاردند. و به امیر ناصرالدین لله مل
خشنیلغتنامه دهخداخشنی . [ خ ُ ش َ ] (اِخ ) مصعب بن محمد (ابوبکر)بن مسعود خشنی جیانی اندلسی مکنی به ابوذر از قضات بود و در حدیث و سیر بصیرت داشت . شعر می گفت . در جیان متولد شد و
خشنیلغتنامه دهخداخشنی . [ خ ُ ش ُ ] (اِخ ) محمدبن حارث بن اسد خشنی قیروانی اندلسی ، مکنی به ابوعبداﷲ. از مردم قیروان بود سپس به قرطبه رفت و در آنجا علم آموخت . ابن الفرضی گوید:
خشنیلغتنامه دهخداخشنی . [ خ ُ ش َ ] (اِخ ) عبدالملک بن غصن الخشنی ، مکنی به ابومروان ، فاضل اندلسی . صاحب شعر و نثر بود. وی از وادی الحجاره برخاست و مأمون بن ذی النون صاحب طلیط