خشیانلغتنامه دهخداخشیان . [ خ َش ْ ] (ع ص ) مرد ترسنده . (از منتهی الارب ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ). || (مص ) «خشاء». (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (
خیانتگویش اصفهانی تکیه ای: xiyânat طاری: xiyânat طامه ای: xiyânat طرقی: xiyânat کشه ای: xiyânat نطنزی: xiyânat
خشیاءلغتنامه دهخداخشیاء. [ خ َش ْ ] (ع ص ) مونث خشیان ؛ زن هراسان و ترسان . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد) (از لسان العرب ). || سخت و درشت و خشک . (آنندراج ).
رهبانلغتنامه دهخدارهبان . [ رَ ] (ع ص ) صیغه ٔ مبالغه است در ترس از رَهِب َ مانند خشیان از خَشِی َ. ج ، رهابین ، رهابنة، رهبانون . (از اقرب الموارد). ترسنده . (از غیاث اللغات ) (
خشیةلغتنامه دهخداخشیة. [ خ َش ْ ی َ ] (ع مص ) مصدر دیگری برای «خشاة»، «خشی » و«خشیان ». (منتهی الارب ). ترسیدن . (ترجمان علامه جرجانی ). رجوع به «خشاة و خشی » شود : و اِن َّ منه
مخشاةلغتنامه دهخدامخشاة. [ م َ ] (ع مص ) ترسیدن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). خشی خشیاً و خشاة و مخشاة. (ناظم الاطباء). خاش و خش و خشیان نعت مذکر است از آن و