خنک کنندهلغتنامه دهخداخنک کننده . [ خ ُ ن ُ ک ُ ن َن ْ دَ / دِ ](نف مرکب ، اِ مرکب ) مُبَرِّد. سردکننده . (یادداشت بخط مؤلف ). || خنک کن . رجوع به خنک کن شود.
خشکانندهلغتنامه دهخداخشکاننده . [ خ ُ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف ) خشک کننده ، مُجَفِّف . (یادداشت بخط مؤلف ).
خشککنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی سشوار، خشککن، حوله، تِه، طناب رخت، بخاری، حرارت، گرمایش خشک نگهدارنده: چتر، بارانی، امپرمآبل، چادر، برزنت
مجففلغتنامه دهخدامجفف .[ م ُ ج َف ْ ف ِ ] (ع ص ) خشک کننده . (آنندراج ) (غیاث ).خشکاننده و هر چیز که بخشکاند. (ناظم الاطباء). || (اصطلاح پزشکی ) دوایی که رطوبات را از بین می برد
مرکب خشک کنلغتنامه دهخدامرکب خشک کن . [ م ُرَک ْ ک َ خ ُ ک ُ ] (اِ مرکب ) خشک کننده ٔ مرکب . جوهرخشک کن . ورق از جنسی بخصوص که بوسیله ٔ آن نوشته های با مرکب یا جوهر را خشک کنند. نشافه