خشکزارفرهنگ مترادف و متضاد۱. استپ، بیابان، کویر ≠ واحه ۲. خشکسار، بیآبوعلف، خشک، برهوت، بیسبزهوگیاه ≠ سبزهزار
خشکزارلغتنامه دهخداخشکزار. [ خ ُ ] (اِ مرکب ) زمینی که از آب بسیار دور باشد وگیاه در آن نروید. (آنندراج ). خشک سار : به خشکزار غم از لاله زار دشت جگرنشان نماند لب چشمه سار داغ کجا
خشکارفرهنگ انتشارات معین(خُ) (اِمر.) = خشگار: 1 - آردی که سبوس نگرفته باشند. 2 - نانی که از آرد مذکور گیرند. 3 - نوعی شیرینی که از آرد مذکور سازند و در ولایات شمالی در شهرهای ساحلی بحر
خشکسارفرهنگ انتشارات معین(خُ) (اِمر.) سرزمینی که از آب بی بهره است ، زمین بی آب و گیاه ؛ خشک - زار، خشک سر.
سبزهزارفرهنگ مترادف و متضاد۱. چمن، چمنزار ≠ خشکزار، کویر ۲. علفزار، مرغزار ۳. جولهزار ≠ خشکزار، کویر ۴. گلگشت، روضه
خشکسارفرهنگ انتشارات معین(خُ) (اِمر.) سرزمینی که از آب بی بهره است ، زمین بی آب و گیاه ؛ خشک - زار، خشک سر.