خشوکلغتنامه دهخداخشوک . [ خ ُ / خ َ ] (اِ) حرام زاده . (از برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (از شرفنامه ٔ منیری ). لقیطه . (شرفنامه ٔ منیری ). ولدالزنا. (یادداشت بخط مؤلف ) : ایا بلا
خشوکفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهحرامزاده؛ ولدالزنا: ◻︎ ایا بلایه اگر کار کرد پنهان بود / کنون توانی باری خشوک پنهان کرد (منجیک: شاعران بیدیوان: ۲۲۲)، ◻︎ در وجود ما هزاران گرگ و خوک / صالح و
خشکفرهنگ انتشارات معین(خُ) [ په . ] (ص .) 1 - بدون رطوبت و نم . 2 - پژمرده . 3 - متعصب ، بدون انعطاف و نرمی . 4 - خالی از سبزه و گیاه . 5 - آن چه که درونش آب نباشد، بی آب . 6 - بدون
حرامزاده، حرامزادهفرهنگ مترادف و متضاد۱. خشوک، خطاییبچه، خطازاده، روسپیزاده، زنازاده، سند، سندره، غیرزاده، ناپاکزاده، نامشروع، ولدالزنا ≠ حلالزاده ۲. تودار، حقهباز، حیلهگر، زیرک، محیل ≠ صاف و صادق
دوتخمهلغتنامه دهخدادوتخمه . [ دُ ت ُ م َ / م ِ ] (ص نسبی ) خشوک و حرامزاده . (ناظم الاطباء). || مولودی که پدر آن سیاه و مادر آن سپید بود و بالعکس . || هر حیوان و نباتی که از دو جن
ناپاکزادهلغتنامه دهخداناپاکزاده . [ دَ / دِ ] (ص مرکب ) خشوک . ولدالزنا. سند. سنده . سندره . بدنژاد. حرام زاده . که اصیل و نسیب نیست . که نژاده نیست . که از نسل و نطفه ٔ پاک نیست : ز