۱. [مجاز] فاقد نرمش و مهربانی؛ تندخو: نگاه خشن.
۲. [مجاز] فاقد لطافت یا ظرافت؛ زمخت: صدای خشن.
۳. [مقابلِ نرم] زبر؛ ناهموار: پوست خشن.
تند خو
۱. درشت، زبر، ضخیم، ناهموار، نخاله
۲. بیادب، پرخاشگر، تند، تندخو، ستیزهخو، عصبانی، عنیف، ناملایم ≠ نرم، لطیف، ملایم
۳. جدی، سختگیر
۴. ناهنجار، ناخوشآیند
۵. زمخت، خشک
۶. نافرهیخته، بیفرهنگ
abrasive, abrupt, coarse, crass, crude, grim, gross, hard, hardhearted, inclement, indelicate, Neanderthal, primitive, randy, rank, relentless, rough, rude, rugged, rustic, stern, stiff, tough, ungainly, violent