خشسبرملغتنامه دهخداخشسبرم . [ خ ُ ش َ ب َ رَ ] (ع اِ) از ریاحین دشتی است . (منتهی الارب ). رجوع به مدخل بعدی شود.
خشسبرملغتنامه دهخداخشسبرم . [ خ َ ش َ ب َ رَ ] (معرب ، اِ مرکب ) مأخوذ از خوش اسپرم فارسی و آن نوعی از ریاحین دشتی است . (از ناظم الاطباء).
خشارم الرأسلغتنامه دهخداخشارم الرأس . [ خ َ رِ مُرْ رَءْس ْ ] (ع اِ مرکب ) غضروفهای باریک که در خیشوم باشد. (منتهی الارب ). غضاریف بینی و واحد آن خشرم است یا خرفه . (ناظم الاطباء).
خشارملغتنامه دهخداخشارم . [ خ ُ رِ ] (ع اِ) اصوات . آوازها. (منتهی الارب ). || بینی درشت و گنده . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ).
خوش اسپرملغتنامه دهخداخوش اسپرم . [ خوَش ْ / خُش ْ اِ پ َرَ ] (اِ مرکب ) شاه اسپرم . نوعی از ریحان است که منبت آن در بلاد عرب می باشد. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). خشسبرم . (یادداشت
خشارم الرأسلغتنامه دهخداخشارم الرأس . [ خ َ رِ مُرْ رَءْس ْ ] (ع اِ مرکب ) غضروفهای باریک که در خیشوم باشد. (منتهی الارب ). غضاریف بینی و واحد آن خشرم است یا خرفه . (ناظم الاطباء).
خشارملغتنامه دهخداخشارم . [ خ ُ رِ ] (ع اِ) اصوات . آوازها. (منتهی الارب ). || بینی درشت و گنده . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ).