خشاوریلغتنامه دهخداخشاوری . [ خ ُ وَ ] (ص نسبی ) منسوب به خشاوره که کوچه ای است در نیشابور. (از انساب سمعانی ).
ابراهیم خشاوریلغتنامه دهخداابراهیم خشاوری . [ اِ م ِخ ُ وَ ] (اِخ ) یا خشاوردی . رجوع به ابراهیمک شود.
خاوری طارمیلغتنامه دهخداخاوری طارمی . [ وَ ی ِ رِ ] (اِخ ) رستم بن علی طارمی معروف به خاوری . صاحب رساله ای است در عروض در دو ورق و هفت فصل . (از کشف الظنون چ 1941 م . ج 1 ص 877).
ابراهیم خشاوریلغتنامه دهخداابراهیم خشاوری . [ اِ م ِخ ُ وَ ] (اِخ ) یا خشاوردی . رجوع به ابراهیمک شود.
خاوری طارمیلغتنامه دهخداخاوری طارمی . [ وَ ی ِ رِ ] (اِخ ) رستم بن علی طارمی معروف به خاوری . صاحب رساله ای است در عروض در دو ورق و هفت فصل . (از کشف الظنون چ 1941 م . ج 1 ص 877).
خاوریلغتنامه دهخداخاوری . [ وَ ] (ص نسبی ) منسوب بخاور. || کنایه از آفتاب عالمتاب است : هرسنگ را کز ساحری کرد و صبا میناگری از خشت زر خاوری میناش دینار آمده .خاقانی .
خاوری ابیوردیلغتنامه دهخداخاوری ابیوردی . [ وَ ی ِ اَ وَ ] (اِخ ) تخلص یکی از شعرای ابیورد است که بعدها «سودائی » تخلص کرد. در حبیب السیر شرح حال او چنین آمده است :«از ولایت ابیورد بود و
خاوری تونیلغتنامه دهخداخاوری تونی . [ وَ ی ِ ] (اِخ ) (مولانا...). از شعرای تون است و در شاعری چندان چیره دست نبوده . در تحفه ٔ سامی آمده : از شعراء تون است و در شاعری بغایت زبون یکی