خسرو اشغانیلغتنامه دهخداخسرو اشغانی . [ خ ُ رَ / رُو اَ ] (اِخ ) نام خسرو اشک بیست و چهارم است . (از فارسنامه ٔ ابن بلخی ص 18). رجوع به خسرو پادشاه اشکانی شود.
خسرو اشکانیلغتنامه دهخداخسرو اشکانی . [ خ ُ رَ / رُو اَ ] (اِخ ) نام خسرو اشک بیست و چهارم است . (ایران باستان ج 3 صص 2469-2471 وصص 2610- 2613). رجوع به خسرو پادشاه اشکانی شود.
خسرولغتنامه دهخداخسرو. [ خ ُ رَ / رُو ] (اِخ ) [ خواجه ... ] قاضی ملک سمرقند بوده و مدرس مدرسه ٔ میرزا الغ بیک و با وجود فضل و کمال در غایت زهد و تقوی بوده و بسی طبع زیبا داشته
خسرولغتنامه دهخداخسرو. [ خ ُ رَ / رُو ] (اِخ ) ابن اردوان نام یکی از پادشاهان اشکانی است که نام دیگر او خسروبن اشغ است . رجوع به خسروبن اشغ شود.
خسرولغتنامه دهخداخسرو. [ خ ُ رَ / رُو ] (اِخ ) ابن اشغ. نام یکی از پادشاهان اشکانی است که دوازده سال بعد از اردوان بن اشغ سلطنت کرد. «تاریخ ایران باستان ج 3 ص 2577 از تاریخ گزید
خسرولغتنامه دهخداخسرو. [ خ ُ رَ / رُو ] (اِخ ) ابن بلاش بن نرسی . نام یکی از پادشاهان اشکانی است که چهل سال سلطنت کرد. (تاریخ ایران باستان ج 3 ص 2581 از تاریخ ناسخ التواریخ ).
اردوان پنجملغتنامه دهخدااردوان پنجم . [ اَ دَ ن ِ پ َ ج ُ ](اِخ ) اشک بیست ونهم . آخرین پادشاه اشکانی . پس از اینکه بلاش چهارم درگذشت دو پسر او، بلاش و اردوان ، مدعی سلطنت شدند. از نوش
خسرو اشکانیلغتنامه دهخداخسرو اشکانی . [ خ ُ رَ / رُو اَ ] (اِخ ) نام خسرو اشک بیست و چهارم است . (ایران باستان ج 3 صص 2469-2471 وصص 2610- 2613). رجوع به خسرو پادشاه اشکانی شود.
بلاش دوملغتنامه دهخدابلاش دوم . [ ب َ ش ِ دُوْ وُ ] (اِخ ) بیست وپنجمین پادشاه اشکانی .بعضی بلاش دوم را از پادشاهان دوران آشفتگی بعد از بلاش اول شمرده اند که معارض خسرو اشکانی بود و
گریگوارلغتنامه دهخداگریگوار. [ گ ِ ] (اِخ ) مبلغ دین مسیح در ارمنستان ، پسر آناگ قاتل خسرو اشکانی پادشاه ارمنستان که با اردشیر بابکان همدست بود. مرگ او بدین شکل بود که گریوار را بد
اسرههلغتنامه دهخدااسرهه . [ اُ رُ هَِ ] (اِخ ) بقول دِنیس تِل ماها خلیفه ٔ بزرگ اِدِس (الرها). (تاریخ خسروُن ص 27 و 63).اول کسی که در الرها بسلطنت نشست ارروا پسر خویا بود (سنه ٔ