خساستلغتنامه دهخداخساست . [ خ ِ س َ ] (ع اِمص ) زبونی . (از غیاث اللغات ). فرومایگی . (آنندراج ). دنائت . پستی . حقارت . رذالت . (یادداشت بخط مؤلف ) : بچشم حقد و حسد که مظهر و م
ضنتفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهخساست به خرج دادن؛ بخل کردن؛ دریغ کردن. ضنت کردن (نمودن): (مصدر لازم) [قدیمی] = ضننت
خستفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی خست، خساست، بخل، صرفهجوییغلط، لئامت سیاست پولی انقباضی پستی، دنائت، فرومایگی، رذالت ◄حقارت، شرارت، نادرستی امساک، عدماستفاده، صرفهجویی، ا
خستلغتنامه دهخداخست . [ خ ِس ْ س َ ] (ع اِمص ) خساست . لئامت . فرومایگی . نامردی . فروده . (از ناظم الاطباء). ناکسی . (زمخشری ). پستی . دنائت . حقارت . رذالت . وغادت . (یادداشت
اقناسلغتنامه دهخدااقناس . [ اِ ] (ع مص ) نسبت کردن خود را بسوی نژادشریف با وجود خساست . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).