خسارت دیدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. متضرر شدن، زیان کردن، ضرر کردن، خسارتکشیدن، خسارت خوردن ≠ خسارت گرفتن ۲. لطمه خوردن، آسیب دیدن، صدمه دیدن ≠ لطمهزدن، آسیب رساندن
خسارت دیدنلغتنامه دهخداخسارت دیدن . [ خ ِ رَ دی دَ ] (مص مرکب ) ضرر دیدن . زیان دیدن . کم شدن نتیجه ٔ فروش از قیمت خرید. (یادداشت بخط مؤلف ).
برنامة ایمنیsafety planواژههای مصوب فرهنگستانمجموعة استانداردها و روشهایی که احتمال وقوع حوادثِ منجر به خسارت دیدن تجهیزات یا آسیب رسیدن به افراد را تا حد قابل قبول کاهش دهد
زیان بردنلغتنامه دهخدازیان بردن . [ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) خسارت دیدن . گزند و ضرر بر کسی وارد شدن .- بزیان بردن ؛ ضرر رسانیدن . (فرهنگ فارسی معین ).
زیان آوردنلغتنامه دهخدازیان آوردن . [ وَ دَ ] (مص مرکب ) تلف کردن . خسارت دیدن . تباه کردن : خاکپای خاک بیزان بوده ام تا گنج زرکرده ام سود ار بهین عمری زیان آورده ام . خاقانی .بچین زل
زیان کشیدنلغتنامه دهخدازیان کشیدن . [ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) خسارت کشیدن و قبول خسارت کردن . (ناظم الاطباء). خسارت دیدن . آسیب دیدن . گزند یافتن . زیان دیدن : خاقانی ار زبان ز سخن
طهماسبلغتنامه دهخداطهماسب . [ طَ ] (اِخ ) (شاه طهماسب اول ) ابن شاه اسماعیل صفوی . وی از سلسله ٔ صفویه دومین پادشاه است که از سال 930 الی 984هَ . ق . سلطنت کرده است . تولد وی بناب