خسارت داشتنلغتنامه دهخداخسارت داشتن . [ خ ِ رَ ت َ ] (مص مرکب ) ضرر داشتن . زیان داشتن . کم آوردن حاصل فروش از مبلغ پرداختی برای خرید. (یادداشت بخط مؤلف ).
خسارتفرهنگ مترادف و متضاد۱. آسیب، اضرار ۲. تاوان، جریمه، غرامت، زیانکاری، زیانمندی، خسران، زیان، ضرر، غبن، غرامتی، لطمه ≠ نفع
صابونفرهنگ انتشارات معین[ یو. ] (اِ.) محصولی است ساخته شده از نمک های پتاسیم و اسیدهای چرب که در ترکیب با آب ایجاد کف می کنند و از آن برای شستشوی لباس و بدن استفاده می شود. ؛ ~ کسی به
آسیب زدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی زدن، معیوب کردن، خسارت وارد آوردن آسیب به کسی (چیزی) رساندن، آهنگِ کسی (چیزی) کردن (داشتن)، آهشکسی را گرفتن، بدی کردن خرابکاریکردن، سابوتاژ ک
انفتفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. کراهت؛ ننگ؛ عار.۲. زیان؛ ضرر؛ خسارت.۳. نقصان. انفت داشتن: (مصدر لازم) [قدیمی] کراهت داشتن؛ ننگ وعار داشتن. انفت کردن: (مصدر لازم) [قدیمی] = انفت داشتن: ◻︎ ه
صلیب احمرلغتنامه دهخداصلیب احمر. [ ص َ ب ِ اَ م َ ] (اِخ )صلیب سرخ . نام مؤسسه ٔ بین المللی است که بمنظور کمک های عمومی در مواقع لازم به کشورها و نواحیی که دچار خسارت مالی و تلفات ج
بیمهلغتنامه دهخدابیمه . [ م َ / م ِ ] (از هندی ، اِ) ضمانت مخصوصی است از جان یا مال که در تمدن جدید رواج یافته است ، به این طور که برای شخص یا مال ماهانه مبلغی به شرکت بیمه میده