لغتنامه دهخدا
خجک . [ خ َ ج َ ] (اِ) نقطه . (برهان قاطع) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). لکه داغ . (ناظم الاطباء). نکته . و کته . (منتهی الارب ): بَرَش . خجکهای سیاه و سپید بر اسب بخلاف رنگ آن . ذَرنوح جانوری است زهردار سرخ رنگ با خجکهای سیاه که می پرد. ذِرَّح جانوری است زهردار سرخ رنگ با