خزانه چیلغتنامه دهخداخزانه چی . [ خ ِ / خ َ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) خزانه دار. گنجور. متصدی خزانه : و باورچیان و شرابداران و فراشان و اختاجیان هر یک چیزی از مأکول ومشروب و
چینی خانهلغتنامه دهخداچینی خانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) خانه که ظروف چینی در آن باشد. (آنندراج ). || رواقی که در عمارتها سازند و طاقهای مختصر نزدیک بهم به طرح غریب در آن ترتیب دهن
چینی خانهلغتنامه دهخداچینی خانه . [ ن َ ] (اِخ ) اسم محلی است در اصفهان از یک سمت جنب عمارت دولتی و از طرفهای دیگر پشت بازار مسگرها و میدان شاه واقع است . (مرآت البلدان 345 ج 4).
چینی خانهلغتنامه دهخداچینی خانه . [ ن َ ] (اِخ ) رجوع به شیخ صفی الدین (بقعه ای ) در دایرة المعارف فارسی شود.
خزانچیلغتنامه دهخداخزانچی . [ خ َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) تحویلدار. خزانه دار. (ناظم الاطباء). خزینه دار. (آنندراج ).
چیلغتنامه دهخداچی . (ترکی ، پسوند) در ترکی پسوند نسبت شغلی است و دارنده و متصدی معنی میدهد چون در آخر کلمه درآید به معنی «گر» و «کار» فارسی باشد و گویا همان است که ما در گوانج
خاصگیلغتنامه دهخداخاصگی . [ ص َ / ص ِ ] (ص نسبی ، اِ) کنیزک سریه . (آنندراج ). کنیزک صورتی را گویند. (برهان قاطع). مقرب و مصاحب پادشاه و کنیزکی که برای مباشرت باشد. (غیاث اللغات
خزانگیلغتنامه دهخداخزانگی . [ خ َ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ) منسوب به خزانه یعنی چیزی که خاص و ممتاز بپادشاه باشد. (ناظم الاطباء).- ترانه های خزانگی ؛ مراد از ترانه های خاص که شاه آن
خزانهلغتنامه دهخداخزانه . [ خ ِ /خ َ ] (از ع ، اِ) محلی بوده است که در سرای پادشاهان و امیران و ثروتمندان که جواهرات و نقود و مالهای منقول قیمتی را بدانجا می نهادند و هر خرج و بذ