خرگوشگویش اصفهانی تکیه ای: xarguš طاری: hargöš طامه ای: xarguš طرقی: hargöš کشه ای: hargiš نطنزی: xerguš
کچلیلغتنامه دهخداکچلی . [ ک َ چ َ ] (حامص ) مرضی است که طفلان را در سر بهم رسد و بعد از نیک شدن موی برنمی آورد. (برهان ) (آنندراج ). جوششی که در سر کودکان بهم رسد و پس از به شدن
پلیتهلغتنامه دهخداپلیته . [ پ َ ت َ / ت ِ ] (اِ) پنبه یا لته ٔ تاب داده را گویند و معرب آن فتیله است خواه فتیله ٔ چراغ باشد و خواه فتیله ٔ داغ . (برهان قاطع). پنبه یا ریسمان یا ل
لسان الحمللغتنامه دهخدالسان الحمل . [ ل ِ نُل ْ ح َ م َ ] (ع اِ مرکب ) زبان بره . آذان الجدی . (بحرالجواهر). نباتی است دوائی ، ای سری قوم . (مهذب الاسماء). نباتی است قابض و مجفف . بار
دستبردلغتنامه دهخدادستبرد. [ دَ ب ُ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) دست بردن . بازی و گرو بردن از حریف . (برهان ). بازی بردن . (آنندراج ). بردن بازی . (از انجمن آرا). گرو برای حریف
ناکلغتنامه دهخداناک . (پسوند) پسوند اتصاف است ، پهلوی : ناک . این پسوند با الحاق به اسماء یا به بن کلمات فعلی ، تشکیل صفت میدهد. از این قبیل است : خشمناک ، ترسناک ، دردناک ، شر