خرگوش ناکلغتنامه دهخداخرگوش ناک . [ خ َ ] (ص مرکب ) جایی که در آن خرگوش بسیار است : ارض مؤرنبه ؛ زمین خرگوش ناک . (یادداشت بخط مؤلف ).
خرگوشگویش اصفهانی تکیه ای: xarguš طاری: hargöš طامه ای: xarguš طرقی: hargöš کشه ای: hargiš نطنزی: xerguš
ناکلغتنامه دهخداناک . (پسوند) پسوند اتصاف است ، پهلوی : ناک . این پسوند با الحاق به اسماء یا به بن کلمات فعلی ، تشکیل صفت میدهد. از این قبیل است : خشمناک ، ترسناک ، دردناک ، شر
مخرنقةلغتنامه دهخدامخرنقة. [ م ُ خ َ ن ِ ق َ ] (ع ص ) زمین خرگوش بچه ناک . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). زمینی که دارای بچه ٔ خرگوش باشد. (ناظم الاطباء).
خانهلغتنامه دهخداخانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) آن جایی که در آن آدمی سکنی می کند. (ناظم الاطباء). سرا. منزل . مستَقَرّ : برگزیدم بخانه تنهایی از همه کس درم ببستم چست . شهیدبلخی .کنو
بریان کردنلغتنامه دهخدابریان کردن . [ ب ِرْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کباب کردن . برشته کردن . پختن . تف دادن . اشتواء. اطباخ .افتئاد. اکشاء. انضاج . حَنذ. تَشویة. شَی ّ. طَجن . طَهو. طَهی
جستنلغتنامه دهخداجستن . [ ج َ ت َ ] (مص ) رها شدن . (برهان ) (شرفنامه ٔ منیری ) (آنندراج ). رهائی یافتن . رَستن . (ناظم الاطباء). خلاص شدن : ز بددست ضحاک تازی ببست به مردی ز چنگ