خرونق کوهلغتنامه دهخداخرونق کوه . [ خ ُ ن َ ] (اِخ ) نام کوهی است در جنوب خرونق از نواحی یزد. (یادداشت بخط مؤلف ).
خرونقلغتنامه دهخداخرونق . [ خ ُ ن َ ] (اِخ ) نام محلی است کنار راه یزد و طبس میان کاروانسراانجیله و شهرنو در هفتادودوهزارمتری یزد. (یادداشت بخط مؤلف ).
خروقلغتنامه دهخداخروق . [ خ َ ] (ع اِ) باد سرد که سخت وزد. (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (منتهی الارب ).
خروانقلغتنامه دهخداخروانق . [ خ َرْ ن َ ] (اِخ ) دهی است مرکز دهستان دیزمار باختری بخش ورزقان شهرستان اهر، واقع در 45هزارگزی شمال باختری ورزقان و 35هزارگزی ارابه رو تبریز به اهر.
خرانقلغتنامه دهخداخرانق . [ خ َ ن ُ ] (اِخ ) یکی از بخشهای یازده گانه ٔ شهر یزد که در شمال این شهرستان واقع است با حدود و مشخصات بشرح زیر: حدود: شمال بخش خوربیابانک و بخش انارک ش
خورنقلغتنامه دهخداخورنق . [ خ َ وَ ن َ ] (اِخ ) معرب خورنه . محلی در یک میلی شرقی نجف در عراق عرب که بسبب قصری که نعمان بن امروءالقیس (از ملوک لخم ) برای یزدگرد اول ساسانی ساخت ،
قلابلغتنامه دهخداقلاب . [ ق ُ ] (اِخ ) کوهی است در دیار بنی اسد.بشربن عمروبن مرند در آن به قتل رسید. خرنق دختر هفان بن بدر درباره ٔ آن اشعاری دارد. (معجم البلدان ).
وارلغتنامه دهخداوار. (اِخ ) دهکده ای است از دهستان خرورق واقع در بخش حومه ٔ شهرستان خوی و در 14 هزارگزی خوی و 7 هزارگزی جاده شوسه ٔ خوی به سیه چشمه . در دامنه ٔ کوه واقع و منطق