خرسوکیلغتنامه دهخداخرسوکی . [ خ ِ ] (اِخ ) نام قصبه ای است بکنار جزیره ٔ قبرس در محل قدیمی آقاماس . (از قاموس الاعلام ترکی ج 3).
خروسوقلالغتنامه دهخداخروسوقلا. [ خ ِ ق ُ ] (معرب ، اِ) غری الذهب . لحام الصاغة. (یادداشت بخط مؤلف ).
خروسونلغتنامه دهخداخروسون . [ خ ِ ] (معرب ، اِ) ضبطی است از خروصون و خرصون . در رومی بمعنای طلا است . (از الجماهر بیرونی ص 232).
خروسکلغتنامه دهخداخروسک . [ خ ُ س َ ] (اِ مصغر) تصغیر خروس . (از برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). || نام جانوریست سرخ رنگ و بیشتر در حمامها بهم میرسد. (از برهان قاطع) (از ناظم الاط
خروسوغاننلغتنامه دهخداخروسوغانن .[ خ ِ ن ُ ] (معرب ، اِ) ذنب القط. (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به ذنب القط شود.