خروج راداریradar departureواژههای مصوب فرهنگستانفرایند واپایش هواگردِ درحالخروج از حریم هوایی فرودگاه با استفاده از رادار نظارت (surveillance radar) برای حفظ ایمنی هواگرد
خروجدیکشنری عربی به فارسیخروج , خروجي , دررو , خارج شدن , مخرج , ترک , متارکه , رها سازي , خلا صي , ول کردن , دست کشيدن از , تسليم شدن
خروجفرهنگ مترادف و متضاد۱. برون شد، بیرونرفت، برونرفت ۲. سرکشی، قیام، طغیان، عصیان ۳. بیرون آمدن، بیرون شدن، خارج شدن، در آمدن ۴. طغیان کردن، عصیان ورزیدن ≠ دخول
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن محمدبن فهد الاسدی ، ملقب به جمال الدین . فاضل فقیه مجتهد زاهد عابد وَرِع تقی نقی . در سال 757 هَ .ق . تولد یافته در بلده ٔ حل
خط مرجعreference lineواژههای مصوب فرهنگستانخطی فرضی بر روی صفحۀ رادار یا نقشههای دریایی که بهعنوان مرجع مسیر مناسب برای شناورهای خروجی و ورودی را از هم جدا میکند تا گذشتن آنها را از کنار یکدیگر ایمن س
روداریلغتنامه دهخداروداری .(حامص مرکب ) کنایه از شرم حضور. (آنندراج ). رودربایستی . از «رو داری » آن خواهند که امروز از «رودربایستی » اراده کنند. (از امثال و حکم دهخدا) : نباشد سخ
تمغاچیلغتنامه دهخداتمغاچی . [ ت َ ] (مغولی - ترکی ، ص مرکب )آنکه محصول راهداری ستاند. (آنندراج ). کسی که از اجناس باج گرفته و بر آنها مهر زند. محصل باج و خراج . باج گیر. (ناظم الا