خرم دینانلغتنامه دهخداخرم دینان . [ خ ُرْ رَ ] (اِخ ) گروهی که عقیده ٔ خرم دینی داشتند. رجوع به بابک خرم دین و حبیب السیر چ 1 تهران ص 423 و تاریخ سیستان ص 129 و ص 193 و 198 تاریخ اسل
خرملغتنامه دهخداخرم . [ خ ُرْ رَ ] (ص ) شادمان ، خوشوقت . (برهان قاطع) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). مسرور. دلخوش . شاد. (ناظم الاطباء). شاداب . سرزنده . مقابل نژند. باطراوت
بابک خرم دینلغتنامه دهخدابابک خرم دین . یا خرمی [ ب َ ک ِ خ ُ ر رَ ](اِخ ) ابن الندیم در الفهرست آرد: واقدبن عمرو تمیمی که تاریخ بابک کرده است گوید: پدر بابک روغنگری از مردم مدائن بود و
بابکیهلغتنامه دهخدابابکیه . [ ب َ کی ی َ ] (اِخ ) گروهی از فرقه ٔ سبعیه باشند. رجوع به «سبعیه » خرمیه شود. بابکیه یا خرمیه یا خرم دینان یا محمره ، اصلاً نام اصحاب بابک خرمی است که
جاویدانلغتنامه دهخداجاویدان . (اِخ ) ابن سهرک . وی از مؤسسین اولیه ٔ خرمیان است که بعدهابه خرم دینان شهرت یافته اند بوده و مخدوم بابک خرمی است و بکوه بذ مقام داشت و در امر ریاست خ
خرمیةلغتنامه دهخداخرمیة. [ خ ُرْ رَ ی ی َ ] (اِخ ) طایفه ای از اهل تناسخ و اباحت که گویند ابومسلم خراسانی هنوز زنده است . (منتهی الارب ). محمِّرة. مبیِّضة اصحاب تناسخ و اباحة. خر
ابوالفضللغتنامه دهخداابوالفضل . [ اَ بُل ْ ف َ ] (اِخ ) ناگری . شیخ ابوالفضل بن شیخ مبارک بن شیخ خضر از رجال دولت هندوستان و علمای آنجا در عهد اکبرشاه بابری (957 - 1011 هَ . ق .). ا