خرمیثنلغتنامه دهخداخرمیثن . [ خ ُ م َ ث َ ] (اِخ )نام قریه ای است از قراء بخارا. (از انساب سمعانی ). رجوع به عیون الانباء شود. در فرهنگ ایران باستان ص 12آمده : خرمیثن (خورشیدمیهن
خرمثینلغتنامه دهخداخرمثین . [خ ُ م َ ث َ ] (اِخ ) دهکده ای است به بخارا و مرکز بلوکی است و پدر ابوعلی بن سینا از دست امیر رضی نوح بن منصور پادشاه سامانی بدانجا حکومت کرد. (یادداشت
خرمیثیلغتنامه دهخداخرمیثی . [ خ ُ م َ ] (ص نسبی ) منسوب به خرمیثن که قریه ای است از قرای بخارا. (از انساب سمعانی ).
خرمیثیلغتنامه دهخداخرمیثی . [ خ ُ م َ ] (ص نسبی ) منسوب به خرمیثن که قریه ای است از قرای بخارا. (از انساب سمعانی ).
خرمثینلغتنامه دهخداخرمثین . [خ ُ م َ ث َ ] (اِخ ) دهکده ای است به بخارا و مرکز بلوکی است و پدر ابوعلی بن سینا از دست امیر رضی نوح بن منصور پادشاه سامانی بدانجا حکومت کرد. (یادداشت
ابوعلی بن سینالغتنامه دهخداابوعلی بن سینا. [ اَ ع َ لی ی ِ ن ِ ] (اِخ ) حسین بن عبداﷲبن حسن بن علی بن سینا ملقب به حجةالحق شرف الملک امام الحکماء. معروف به شیخ الرئیس . از حکمای فخام و عل
خر میان دهلغتنامه دهخداخرمیان ده . [ خ َ رِ ن ِ دِه ْ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) کنایه از آن کس که به او هر کس کار فرماید. حمارالحاجات . قُعَیِّدالحاجات . (یادداشت بخط مؤلف ).
غوریلغتنامه دهخداغوری . [ ] (اِخ ) حسین بن خرمین غوری . سلطان و صاحب هرات در حدود قرن هفتم هجری بود. شیخ فخرالدین بن خطیب از شهر بامیان نزد او آمد و مورد اکرام قرار گرفت . رجوع